тαηħαчє ß ѕє∂α

 

بچه هاانصافا خوندنیه .........ارزش خوندن داره ..

درددل یک جوان ایرانی :اشک من یکیو ک درآورد...

يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم، اونجا شده بود خونه گناه و معصيت...دیگه توضیحش باخودتون.... شب عاشورا بود. هرچي زنگ زدم به رفيقام، هيچکدوم در دسترس نبودند نه نماز، نه هیئت، نه پیراهن مشکی، هيچي... ميگفتم اينارو همش آخوندا درآوردند...دو تا عرب با هم دعواشون شده به ما چه... ماشينو برداشتم برم يه سرکي، چي بهش ميگن؟ گشتي بزنم تو راه که ميرفتم يه خانمي را ديدم، خانم چادري وسنگینی بود کنارخیابون منتظرتاکسی بود . خلاصه اومدم جلو و سوار ماشينش کردم یه دفعه یه فکری مثل برق توذهنم جرقه زد! بله شیطان خوب بلده کجا وارد بشه...از چندتا خیابون عبور کردم و رسیدم به میدون و رفتم سمت خونه مجردیمون ،خانمه که دید مسیری که اون گفته بود نمیرم گفت نگهدار و منم سرعتو بیشتر کردمو هرچی جیغ و داد میزد توجه نمیکردم...شانس آوردم درهای ماشین قفل مرکزی داشت وگرنه خودشومینداخت پایین . خلاصه، بردمش توي اون خانه ي مجردي اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت بابا مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن گفتم برو بابا امام حسين کيه؟ اينارو آخوندا درآوردند، اين عربها با هم دعواشون شده به ما ربطي نداره خانومه که دیگه امیدی به نجات نداشت با گريه گفتش که : خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم، من داشتم ميرفتم مجلس عزای سیدالشهداعزیز فاطمه... گفتم من فاطمه زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم : جواني، جواني کردن...اينارو هم هيچ حاليم نيست ،من اینقدر غرق تواین کارا شدم مطمئنم جهنم ميرم پس دیگه آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب . خانمه که از ترس صداش میلرزید باهمون صدای لرزان گفت : تو از خدا و عذاب جهنم نمیترسی؟ درسته ولی لات که هستي، غيرت لاتي داري يا نه؟من شنیدم لاتها اهل لوتی‌گری و مردونگی هستن _ خودت داري ميگي من زمين تا آسمون پر گناهم ، اين همه گناه کردي، بيا امشب رو مردونگي کن به حرمت مادرم زهرای مظلومه گناه نکن، اگه دستتو مادرم زهرا نگرفت برو هرکاري دلت ميخواد بکن... آق امن که شهوت جلو چشامو گرفته بود هیچی حالیم نمیشد اما با شنیدن کلمه « زهرای مظلومه » که باصدای لرزان و همراه با گریه اون زن همراه بود تنم لرزید ... آقا یه لحظه بدنم یخ کرد غيرتي شدم لباسامو پوشيدم و گفتم : يالا چادرو سرت کن ببينم، امشب ميخوام تو عمرم براي اولين بار به حضرت زهرا اعتماد کنم ببينم اين حضرت زهرا ميخواد چيکار کنه مارو... يالا سوار ماشينش کردم و اومدم نزديک حسينيه‌اي که ميخواست بره پياده اش کردم... از ماشين که پياده شد داشت گريه ميکرد همينجور که گريه ميکرد و درو زد به هم ورفت اومدم تو خونه و حالا ضد حال خورديم و حالم خوب نبود داشتم حرفهای خانومه رو که مثل پتک تو سرم میخورد تو ذهنم مرور میکردم تو راه که داشتم ميبردمش تا دم حسينيه، هي گريه ميکرد و با خودش حرف ميزد، منم ميشنيدم چي ميگه...اما داشت به من ميگفت ميگفت‌ : اين گناه که ميکني سيلي به صورت مهدي ميزني، آخه چرا اينقدر حضرت مهدي رو کتک ميزني، مگه نميدوني ما شيعه ايم، امام زمان دلش ازدست ما ميگيره، اينارو ميگفت منم رانندگي ميکردم....وارد خونه شدم ديدم مادرم، پدرم، خواهرام، داداشام اينا همه رفتند هیئت تو خانواده مون فقط لات من بودم... تلويزيونو که روشن کردم ديدم به صورت آنلاين کربلا را نشون ميده صفحه ي تلويزيون دو تکه شده، تکه ي راستش خود بين الحرمين و گاهي ضريحو نشون ميده، قسمت دوم صفحه ي تلويزيون يه تعزيه و شبيه خوني نشون ميداد، يه مشت عرب با لباس عربي، خشن، با چفیه هاي قرمز، يه مشت بچه ها با لباس عربي سبز، اينارو با تازيانه ميزدند و رو خاکها ميکشوندند... من که تو عمرم گريه نکرده بودم، ياد حرف اين دختره افتادم گفتم وااااااي يه عمره دارم تازيانه به مهدي ميزنم!!! پاي تلويزيون دلم شکست، گفتم یازهرای مظلومه دست منو بگير... یازهرا يه عمره دارم گناه ميکنم، دست منو بگير من ميتونستم گناه کنم، اما به تو اعتماد کردم... کسي تو خونه نبود، ديگه هرچي دوست داشتم گريه کردم توسروصورت خودم میزدم گريه هاي چند ساله که بغض شده بود، گريه ميکردم، داد ميزدم، عربده ميکشيدم، خجالت که نميکشيدم چون کسي نبود . یه حس عجیبی بهم دست داده بود که توی همه عمرم تجربه نکرده بودم ...احساس میکردم سبک شدم احساس میکردم تازه متولد‌ شدم.... نیمه شب بود، باصدای باز‌ شدن قفل در از خواب بیدارشدم همون پای تلویزیون خوابم برده بود پدر و مادرم از حسينيه آمدند تا مادرم درو باز کرد، وارد شد تو خونه، تا نگاه به من کرد (اسمم رضاست)، يه نگاه به من کرد گفت : رضا جان حالت خوبه؟‌ چرا چشمات قرمزه چرا صورتت قرمزشده؟ گفتم چیزی نیست. گفت صدات چرا گرفته..؟ همه نگران بودن دورمو گرفته بودن... گفتم چیزی نیست امشب برا‌ امام حسین عزاداری کردم همه از تعجب مات مونده بودن...مادرم گریه میکرد و‌ خدارو شکر میکرد...میگفت ممنونم خدا که دعاهای منو مستجاب کردی و..... افتادم به پای پدر و مادرم، گريه.... تورو به حق اين شب عاشورا منو ببخشید...من اشتباه کردم بابام گريه میکرد.‌‌.. مادرم گريه میکرد ...خواهر و برادرام.... صبح عاشورا، زنجيرو برداشتم و پيرهن مشکي رو پوشيدم و رفتم سمت حسینیه محلمون تو حسينيه که رفتم، ميشناختند، ميدونستند من هيچوقت اينجاها نميومدم...همه یه جوری نگام میکردن..! سرپرست هيئت آدم مسنیه آمد و پيشونيمو بوسيد و بغلم کرد و گفت رضاجان خوش آمدي، منت سر ما گذاشتي منم خجالت میکشیدم آخه یه عمر باعث اذیت و آزار مردم اون محله بودم...رفتم تو دسته و هي زنجير ميزدم و به ياد اون سيلي هايي که به مهدي زده بودم گريه ميکردم هي زنجير ميزدم به ياد کتکايي که با گناهانم به امام زمان زدم گريه ميکردم جلسه که تمام شد، نهارو که خورديم، سرپرست هيئت منو صدا زد گفت: رضاجان میای کربلا؟ گفتم : کربلا؟!! من؟!!! من پول ندارم!!! گفت نوکرتم، پول یعنی چی؟ خودم میبرمت هنوز ماه صفر تموم نشده بود دیدم بین الحرمینم زدم تو صورتم گفتم حسین جان میخوای با دل من چکار کنی؟ زهراجان من یه شب تو عمرم به تو اعتماد کردم، کربلاییم کردی؟ بی‌بی جان من یه عمر زیر بار گناه مرده بودم تو زنده ام کردی؟ اومدم ضریح آقا رو گرفتم، ضریح امام حسینو، گریه کردم، داد میزدم، حسین جان، حسین جان، دستمو بگیر حسین جان، پسر فاطمه دستمو بگیر، نگذار برگردم دوباره نذار دوباره راهمو گم کنم..... سرپرست هیئت کاروان زیارتی داره، مکه مدینه میبره. یه روز تومسجد منو دید صدام زد رضاجان میای به عنوان خدمه بریم مدینه، گفت همه کاراش با من، من یکی از خدمه هام مریض شده... خلاصه آقا چند روزه ویزای مارو گرفت، یه وقت دیدیم ای بابا سال تمام نشده تو قبرستان بقیع، پای برهنه، دنبال قبر گمشده ی زهرا دارم میگردم... گریه کردمو: زهرا جان، بی‌بی جان، با دل من میخوای چکار کنی؟ من یه شب به تو اعتماد کردم هم کربلاییم کردی هم حاجی!!! خلاصه دیگه شغل پیدا کردمو اهل کارو زحمت شده بودم ، رفیقای اون چنینی را گذاشته بودم کنار و آبرو پیدا کردم... یه مدتی، دو سالی گذشت... همه ماجرا یه طرف، این یه قصه که میخوام بگم یه طرف... مادر ما گفت : رضاجان حالا که کار داری، زندگی داری، حاجی هم شدی، مکه هم رفتی، کربلایی هم شدی، نوکر امام حسین هم شدی، آبرو پیدا کردی، اجازه میدی بریم برات خواستگاری؟ گفتم هرچی نظر شماست مادر، من رو حرف شما‌ حرف نمیزنم... رفتند گفتند یه دختری پیدا کردیم خیلی دختر مومنه و خوبیه خلاصه رفتیم خواستگاری... پدر دختر تحقیقاتشو کرده بود... منو برد توی یه اتاق و درو بست و گفت : ببین پسر من میدونم کی هستی. اما دو سه ساله نوکر أباعبدالله شدی...میدونم چه کارها و چه جنایات و .... همه ی اینارو میدونم، ولی من یه خواهش دارم، چون با حسین آشتی کردی دخترمو بهت میدم نوکرتم هستم. فقط جان أبا‌عبدالله از حسین جدا نشو... همین طوری بمون... من کاری با گذشته هات ندارم...من حالاتو میخرم...من حالا نوکرتم... منم بغلش کردم پدر عروس خانم را، گفتم دعا کنید ما نوکر بمونیم... گفت از طرف من هیچ مانعی نداره، دیگه عروس خانم باید بپسنده و خودتون میدونید گفتند عروس خانم چای بیارند. ما هم نشسته بودیم پدرمون، خواهرمون، مادرمون، اینها همه، مادرش، خاله اش، عمه اش، مهمونی خواستگاری بود دیگه عروس خانم وقتی با سینی چای وارد شد یه نگاه به من کرد، یه وقت گفت : یا زهرا!!!!! سینی از دستش ول شد و گریه و از سالن نرفته خورد روی زمین... مادرش، خاله اش، مادر من، خواهر ما رفتند زیر بغلشو گرفتند و بردنش توی اتاق... من دیدم فقط صدای شیون از اتاق بلنده همه فقط یک کلمه میگن‌ : یا زهرا!!! منم دلم مثل سیر و سرکه میجوشید... چه خبره! مادرمو صدا زدم، گفتم مادر چیه؟ گفت مادر میدونی این عروس خانم چی میگه؟ گفتم چی میگه؟ گفت: مادر میگه که.... دیشب خواب دیدم حضرت زهرا اومده به خواب من، عکس این پسر شمارو نشونم داده، گفته این تازگیا با حسین من رفیق شده.... به خاطر من ردش نکن مادر دیشب حضرت زهرا سفارشتو کرده.... به خدا جوونا اگر رفاقت کنید، اعتماد کنید، اهل بیت آبروتون میده، دنیاتون میده، آخرتتون میده... ای آبرودار آبرویم را بخر٬.. جان زهرا از گناهم درگذر... یازهرا...

دو شنبه 30 شهريور 1394 ~ 10:6 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

شنبه 28 شهريور 1394 ~ 10:58 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

http://hn12.asset.aparat.com/aparat-video/7273aae417ddfdda307f5def027ed12a864337__46855.apt 

شايد با ديدن اين كليپ خيلي ها خصوصا آقايون درمورد عشق ❤️و غروري كه خدايي نكرده بعضيا دچارش هستن به خودشون بيان...انشالله...

البته هميشه هم تقصير غرورمون نيست..بعضي هامون ابراز علاقه بلد نيستيم..و اين ي رفتار بسيار مسموم هست توي رابطه .

مطمئن باشيد توي يك رابطه

اگر

دلي شكسته نشه اون رابطه پايدار و هميشگيه...

احساستون رو در مورد عشقتون بيان كنيد.به زبون بياريد...شك نكنيد پشيمون نميشيد...

دير نشده...هنوزم وقت هست...

 

يا علي...

شنبه 28 شهريور 1394 ~ 10:10 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 ارزش چادرم را زمانی فهمیدم که راننده تاکســـی...!

به من خانـــوم گفت و به دیگـــــری "خانـــومی"...!!!!!

 

اس ام اس

جمعه 27 شهريور 1394 ~ 17:53 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

جمعه 27 شهريور 1394 ~ 12:4 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

پنج شنبه 26 شهريور 1394 ~ 10:19 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

پنج شنبه 26 شهريور 1394 ~ 10:18 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺷﺐ ﺑﯿﺎﺩﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ دیقه ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﺩﻡ ﺩﺭﻭﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ ......

ﺍﻭﻥ ﺩﺧ ﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ 
ﮐﻨﺘﺮﻟﺖ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻧﯽ ﭘﯿﺪﺍﺷﻮﻥ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺧﯿﻠﯽ 
ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ .......

ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﺘﻮﻥ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺑﺴﺘﻪیا فقط فرق کج ساده باز کرده ﻭ ﮐﻞ 
ﺁﺭﺍﯾﺸﺶ ﺭﮊ ﻟﺐ ﻭ ﺭﯾﻤﻠﻪ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ 7 ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭ ﻣﻌﻠﻮﻡ 
ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺷﻪ ﯾﺎ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ .......

ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ 
ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺒﯿﻨﺘﺘﻮﻥ ﺗﺎ ﯼ ﻫﻔﺘﻪ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﺁﻫﻨﮓ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ 
ﻫﻤﻪ ﻗﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ ﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺒﯿﻨﺘﺖ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﻧﺪﺍﺭﻩ 
ﺟﻮﻭﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ ........

ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﯿﺲ ﮐﺎﻝ ﻭ ﭼﺎﭘﯿﺪﻥ ﻭ 
ﻋﺸﻮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺍﻟﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﺑﻬﺘﻮﻥ ﻣﯿﺲ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ ﻭ 
ﻣﯿﮕﻪ ﻋﺸﻘﻢ ﺷﺎﺭﮊ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ ......

ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ 
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﮔﻪ ﺑﺎ ﯼ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺪﻝ 
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﺮﯼ ﺩﻧﺒﺎﻟﺶ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿﺎﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺭﻩ .......

ﻭﻟﯽ بعضیا 
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﻧﻮﻉ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻭﻧﻨﺪ!!!

ﺑﻌضیا ﺫﺍﺗﺸﻮﻥ ﻫﺮﺯﻩ ﭘﺴﻨﺪﻩ..

اس ام اس

پنج شنبه 26 شهريور 1394 ~ 10:9 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 عشق یعنی دیگه حتی اتفاقی به هیشکی نگاه نکنی...
چشات جز عشقت
هیشکیو نمیبینه..
عشق یعنی حتی بدون عشقت
فیلم نگاه نمیکنی بدون اون غذا
نمیخوری..
عشق همون وقتیه که وقتی مامانت
صدات میزنه بیا شام.. چون
عشقت شام نخورده میگی سیرم مامان..
عشق یعنی وقتی مجبوری بری مهمونی
وعشقت باهات نیست
تموم تلاشتو میکنی که یه بهونه بیاری
واسه برگشتن به خونه..
عشق همون وقتیه که وقتی ازعشقت
دلخوری جای بدوبیراه بهش
بگی عشقم دلم ازت رنجیده بغلم کن
میخوام اشکامو تو آغوشت
بریزم..
بسلامتی همه اونایی که جز یه نفر
به هیشکی دل ندادن..اوناییکه
خودشونو فقط ماله یه نفر میدونن.
بسلامتی همه عشقای پاک...

 

اس ام اس

پنج شنبه 26 شهريور 1394 ~ 10:5 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

اگه یه نفر ازت پرسید چقد دوسم داری؟
نگو بی نهایت!
بگو اندازه ای که هستی

اگه پرسید تا کی دوسم داری؟
نگو تا ابد!
بگو تا وقتی هستی

اگه پرسید چقد بهم اعتماد داری؟
نگو اندازه چشام!
بگو به اندازه ای که بهم اطمینان میدی

تا بدونه…
تا وقتی با ارزشه که به ارزشات احتـــــــــــــرام بذاره

 

مجموعه دل نوشته های عاشقانه و اس ام اس های عاشقانه سری دوم

 

 

دو شنبه 23 شهريور 1394 ~ 20:51 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 عکس های عاشقانه جدید و عکس نوشته های عاشقانه غمگین

دو شنبه 23 شهريور 1394 ~ 18:12 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

عکس های عاشقانه جدید و عکس نوشته های عاشقانه غمگین 

دو شنبه 23 شهريور 1394 ~ 18:8 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 تنهایی....

مال آدمای پاکه

وگرنه

هرزه ها که تنها نمیمونن!

 

جدید ترین عکس های عاشقانه و متن های عاشقانه 2015

دو شنبه 23 شهريور 1394 ~ 17:18 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 یـهـ روز 
اشک تمـوم کسـایی کـهـ 
اشکـمو در آوردن در میـارم 
حتـی شده بـا
#مــــــــرگـــــم#

اس ام اس

دو شنبه 23 شهريور 1394 ~ 10:55 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

  ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺐ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺑﻨﺰ ﺳﯿﺎﻩ !

ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﻭ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺣﺴﺎﺏ ﭘﺮ ﻭ ﻧﻪ ﺑﺎ ﺷﺮﮐﺘﯽ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﺟﺎﯼ ﺷﻬﺮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺍﺵ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭﻫﺎ ﻫﻢ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﻧﯿﺴﺖ
ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺳﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﻗﺎﻣﺘﺶ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ
ﮐﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺣﺮﻓﯽ ﺟز ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ گل ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺩﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ
ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺟﺰ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ
ﭼﻪ ﻋﺸﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ … ﻫﺰﺍﺭ ﮐﺎﺩﻭﯼ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﯿﻤﺖ ﭘﯿﺸﮑﺶ …
ﺑﺎﯾﺪ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺳﺖ ﻓﺮﺍﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﺤﮑﻢ …
ﺍﻣﻦ ﺍﺳﺖ … ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ …
ﻣﺮﺩ ﻣﻦ ﻣﺮﺩ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ

 

عکس های عاشقانه جدید و فانتزی رمانتیک + متن های عاشقانه احساسی

یک شنبه 22 شهريور 1394 ~ 17:26 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 عکس های عاشقانه جدید و عکس نوشته های عاشقانه غمگین

شنبه 21 شهريور 1394 ~ 13:30 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 عکس های عاشقانه جدید و عکس نوشته های عاشقانه غمگین

شنبه 21 شهريور 1394 ~ 13:29 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 عکس های عاشقانه جدید و عکس نوشته های عاشقانه غمگین

شنبه 21 شهريور 1394 ~ 13:29 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

 ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ... ﭘﯿﺮﯼ ﻧﻮﺑﺖ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﺍﺩﻧﺶ ﺭﺳﯿﺪ. ﮔﻔﺖ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ. ﻣﯿﮕﻦ :ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯿﮕﻪ: ﺁﺭﻩ ﭘﺴﺮﻡ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ ﺑﻬﺶ... همه ﺳﺎﮐﺖ ﺷﺪن ﯾﮑﯽ ﭘﯿﮏ ﺭﻭ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ ... ﮔﻔﺘﻦ: ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﮐﺪﻭﻡ ﺩﻭ ﺑﻮﺳﻪ؟؟؟ ﮔــــــﻔﺖ: ﺍﻭﻟـــــﯿﺶ ﻭﻗـــﺘﯿﻪ ﮐﻪ ﺑﭽــــﻪ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﻭﻣــــــﺎﺩﺭﺵ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﺑﭽﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ. ﺩﻭﻣـــــﯿﻦ ﺑﻮﺳــــــﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــﺎﺩﺭ ﻓﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻭبچه ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﻮﺳﻪ ﻭﻣــــــــــﺎﺩﺭ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﺸﻪ ... ﺑﻌﻀﯿﺎ ﭘﯿﮏ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻥ ﺧﺸﮏ ﺷﺪ ﻭﺑﻌﻀﯿﻬﺎ ﻫﻢ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﺪ ... ﺑـــــــﻪ ﺳــﻼﻣﺘﯽ ﺗﻤــــﺎﻡ ﻣــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاﺩﺭﺍ
 
اس ام اس
شنبه 21 شهريور 1394 ~ 11:28 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 #↯یـِہ نـَفَرْ هـَسْ↯# 

⇦ڪـِهْ بــایَدْ بــاشـہْ تــا بــاشَمْ⇨ 
✍بـایَدْ قَلْبــِشْ بِزَنِـہ تــا قـَلْبـَمْ بـِزَنـِهْ✍ 
⇦بـاید ْنـَفـَسْ بِڪـِشـِهْ تــا نفـَسْ بـِڪـِشَمْ⇨ 
#↯یِـہْ نَـفـَرْ هـَسْ↯# 
✍ڪـِهْ بـودَنِشْ بـِمْ آرامـِشْ میــدِهْ✍ 
#↯یـِهْ نـَفـَرْ هـَسْ↯# 
⇦ڪـِهْ بــا ڪُلّ دُنْیــا عَوَضِشْ نِمیڪـُنَمْ⇨ 
➣♡ڪـِهْ ڪـلی حـــَسودَمْ واسـَشْ♡➣ 
☜♡یـِک ڪلام خـَتْمِ ڪــَلامْ♡☞ 
❥یـِهْ نــــــَفـَـــ➣ــــــرْ هَسْ ڪـِهْツ 
❥نـَبــاشـِہْ مـَـــنَـــ➣ـــــمْ نیســـْتَم

 

اس ام اس

شنبه 21 شهريور 1394 ~ 11:20 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 زمان زیادی گذشت .... #_فهميدم هميشه اونى كه ميخواى نميشه...! #_فهميدم هركسى كه باهاته الزاماً \"دوستت\" نيست! #_فهميدم كسى كه تو نگاه اول ازش بدت مياد يه روزى ميشه صميمى ترين دوستت و بلعكس... ! #_فهميدم كه بى تفاوتى بزرگ ترين انتقامه... #_تنفر يه نوع عشقه ... #_دلخورى و ناراحتى از ميزان اهميته...! #_غرور بزرگ ترين دشمنه... #_خدا بهترين دوسته ... #_خانواده بزرگ ترين شانسه ... #_سلامتى بالاترين ثروته... #_اسايش بهترين نعمته ... #_فهميدم\" رفتن\" هميشه از روى نفرت نيست ... #_هركى زبونش نرمه دلش گرم نيست... #_هركى اخلاقش تنده،جنسش سخت نيست! #_هركى ميخنده، بدون درد و غم نيست! #_ظاهر دليلى بر باطن نيست... #_فهميدم كسى موظف به ارووم كردنت نيست... #_فهميدم جنگ كردن با خيليا اشتباهه محضه... #_فهميدم خيلى موقع ها خواسته هات ، حتى باگريه و التماس، انجام شدنى نيست ... #_فهميدم گاهى اوقات توو اوج شلوغى تنهاترينى! #_گاهى اوقات دلت تنگه اون آدماى دوست داشتنى سابق ميشه... #_گاهی اوقات صمیمی ترین کست میشه غریبه ترین ادم

 

شنبه 21 شهريور 1394 ~ 11:13 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

یه روزی●•

همه زخمهای زندگی خوب میشه●

اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه•

نه که چون حرفه تلخه•

نه ••

چون کسی بهت میگه ک انتظارشو نداشتی•

 

رفتار بعضی آدما●•

هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه•

شاید اون رفتار از نظر خیلیا بد نباشه•

اما فقط خود تویی که میفهمی•

چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی•

 

بعضی وقتا●•

باید سکوت کنی•

و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی•

 

اما هیچ وقتم•●

یادت نمیره که چی بهت گذشت تا " گذشت ".

 

 

شنبه 21 شهريور 1394 ~ 11:7 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -


من یک دخترم….!!!

هی مرد….!!!

من یک دخترم….!!!

یک انسانم….

همانند تو….!!!

اما….

عقاید پدربزرگانمان، نگاه هیز مردمانمان…..

مرا متفاوت از تو میخواند…..!!!

تفاوتی که هیچوقت لمسشان نکردم……

اصلا کدام تفاوت….؟؟؟

من ابرو برمیدارم…. توام برمیداری….!!!

آرایش میکنم….توام اینکا رو میکنی….!!!

گوشواره میندازم….توام میندازی….!!!!

لوس حرف میزنم…توام میزنی….!!!

من و تو تنها یک تفاوت داریم…!!!

دوستی من با یک پسر، دوست داشتنش

، هم اغوشیش، بوسیدنش….یعنی…. فاحشگی….!!!

اما… برای تو… یعنی… آزادی…. جوونی کردن….!!!

من یک دخترم…!!!

کارهایم زنانه است…!!!

افکارم زنانه است…!!!

دوست داشتنم زنانه است…!!

تکیه کردنم به یک مرد زنانه است….!!

من با تمام تفاوت ها پای جنسیتم، زنانگی ام ایستاده ام…..!!

اما تو چی…؟؟؟

مردانگی ات را به چه میفروشی….؟؟

من یک دخترم….!!!

من ب جنسیتم افتخار میکنم…..!!

من یک دخترم حوای کسی نمیشوم که به هوای دیگری برود...

تنهاییم راباکسی قسمت نمیکنم که روزی تنهایم بگذارد!

روح خداست که درمن دمیده

واحساس نام گرفته ارزان نمی فروشمش...

دستانم بالین کودک فردایم خواهدشد...

بیحرمتش نمیکنم وبه هرکس ...نمیسپارمش..!!

 

یک شنبه 15 شهريور 1394 ~ 13:27 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 اس ام اس

یک شنبه 15 شهريور 1394 ~ 12:7 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 شـآیَـב یہ ڪَسے شَبـآ برآے اینڪہ خوآبـ تو رو ببینہ

بہ פֿـُבآ اِلتمـآسـ میڪنہ . . .

شـآیَـב یہ ڪَسے بہ مَـפـضـ בیـבטּ تو בستاش یَـפֿـ میزنہ

و تَپشـ قَلبشـ بیشتَر میشہ . . .

مُـطمئـטּ بـآشـ یہ ڪَسے شَبـآ بہ פֿـآطر تــو

تو בریـآیــے اَز اَشڪ مے خوآبہ . . . وَلے تــو نمے בونے

 

اس ام اس

یک شنبه 15 شهريور 1394 ~ 9:41 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

 دِل٘ نبََـــــــــــــــــــــــــــــند٘...

 

هِـــــــــــــــــی باتواَم ..آرِه

دِل٘ نَبَــــــــــــــــــــــــــــــــن٘دبِهــ جُم٘لـــــــــــــــــــــهِ هایےٖ مِث٘لهِ"

٭٭ تودُنیــــــــایِ مَنی....
٭٭تونَفسِ منی.....
٭٭تو بِری میــــمیرَم٘...
٭٭تو خـــــــــــانومَمے....
و.....و.....و....هـــــــــِزارتا دروووغِ دیـــــــــگه...

 

دلــــــــِتوُ سِفت٘ بِچَسب....
آدَمــــــــــایِ این زَموُنـــــهِ اونقَدر٘ مع٘رِفَتٗ نَدارَن کــــــــه قَدرِ دلِ پاکِت رو بِدونَــــــــــــن...
زۇوووووود مـــــــــــشڪنے...
مِړد٘ میخواد واس٘ گُف٘ټنِِ این حَرفاوپاشـــــ وایستادَن...
آره مَړد میخواد٘مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد٘

 

اس ام اس

یک شنبه 15 شهريور 1394 ~ 9:37 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 اس ام اس

پنج شنبه 12 شهريور 1394 ~ 12:8 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 اس ام اس

پنج شنبه 12 شهريور 1394 ~ 11:50 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 اس ام اس

پنج شنبه 12 شهريور 1394 ~ 11:49 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 اس ام اس

پنج شنبه 12 شهريور 1394 ~ 11:48 ~ нαƨтı ~
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -